کد مطلب:28407 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:133

برتری جویی












2011.امام علی علیه السلام: پس آن گاه كه حكومت را به دست گرفتم، گروهی پیمان شكستند و گروهی منحرف شدند و گروهی تجاوز كردند.گویا سخن خداوند سبحان را نشنیده اند كه می فرماید: «تِلْكَ الدَّارُ الْأَخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَ الْعَقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ؛[1] آن سرای آخرت را برای كسانی قرار می دهیم كه در زمین، خواستار برتری و فساد نیستند، و فرجام [ خوش]، از آنِ پرهیزگاران است»! آری، به خدا سوگند، آن را دانستند و درك كردند؛ ولی دنیا در دیده شان زیبا آمد و زیورهای آن، چشمانشان را گرفت.[2].

2012.شرح نهج البلاغة: طلحه و زبیر، چند روز پس از بیعت به نزد علی علیه السلام آمدند و به وی گفتند: ای امیر مؤمنان! ستمی را كه در دوران حكومت عثمان بر ما رفت، شاهد بودی و می دانستی كه نظر عثمان بر [ دادن كارها به دست] بنی امیّه بود. اینك كه خداوندْ خلافت را پس از او به تو سپرده است، ما را بر فرمانداری برخی ولایات بگُمار.

علی علیه السلام به آنان فرمود: «به خواست خداوند، تَنْ در دهید تا نظرم را ابراز كنم. بدانید كه من كسی از یارانم را در امانت خود سهیم نمی سازم، جز آن كه دینداری و امانتداری اش را بپسندم و آن كه روش و انگیزه اش را بدانم».

پس آن دو با ناامیدی از نزد وی بازگشتند.[3].

2013.امام علی علیه السلام- در توصیف طلحه و زبیر-: هر یك از آن دو، امر خلافت را برای خود امید می بُرد و به سوی خود می كشید و نه همراهش. نه پیوندی با خدا دارند و نه با وسیله ای تا به سوی او دست بلند كنند. هر یك، كینه دیگری را در دل دارد و زود است كه پرده از آن برداشته شود.

به خدا سوگند كه اگر به آنچه می خواهند برسند، این یكی، جانِ آن دیگری را بستانَد و این بر سرِ آن دیگری یورش بَرَد.

اینك گروه تجاوزگر به پا خاسته اند.پس گروهی كه برای خدا جهاد كنند، كجایند؟ راه های راست برایشان گشوده شد و از پیش، آنان را خبر دادند. برای هر گم راهی ای دلیلی وجود دارد و برای هر پیمان شكنی ای، شبهه ای.

به خدا سوگند، من مانند شنونده ای نیستم كه صدای بر سر و سینه زدن را می شنود و صدای جارچی مرگ را می شنود و دُرّ چشم های گریان را می بیند، ولی عبرت نمی گیرد.[4].

2014.الإرشاد: آن گاه كه خبر حركت عایشه و طلحه و زبیر از مكّه به بصره به او (علی علیه السلام) رسید، خدا را ستایش كرد و ثنا گفت و فرمود: «عایشه، طلحه و زبیر، حركت كردند و هر یك از طلحه و زبیر، حكومت را برای خود می خواهد و نه همراهش. طلحه ادّعای خلافت نمی كند، مگر از آن رو كه پسر عموی عایشه است و زبیرْ مدّعی آن نیست، مگر از آن رو كه داماد پدر اوست. به خدا سوگند، اگر آنان به آنچه می خواهند، دست یابند، زبیر، گردن طلحه را خواهد زد و طلحه، گردن زبیر را و هر یك با دیگری بر سر این حكومت، ستیز خواهند كرد.[5].

2015.تاریخ الطبری- به نقل از عتبة بن مغیرة بن اَخنس-: سعید بن عاص با طلحه و زبیر، خلوت كرد و گفت: اگر پیروز شوید، حكومت را به كه می سپارید؟ با من صادقانه بگویید.

گفتند: برای یكی از خودمان، هر كدام كه مردم انتخاب كنند.

سعید گفت: نه؛ بلكه باید آن را در خاندان عثمان قرار دهید؛ چرا كه شما برای خونخواهی او دست به شورش زده اید.

گفتند: هجرت كنندگان بزرگ را وا گذاریم و حكومت را به فرزندانشان بسپاریم؟![6].

2016.تاریخ الطبری- به نقل از ابن عبّاس-: جملیان با ششصد نفر حركت كردند.همراه آنان عبد الرحمان بن ابو بكره و عبد اللَّه بن صفوان جمحی بودند. وقتی از منطقه چاه میمون[7] گذشتند، شتری ذبح شده دیدند كه خونش فوران می كرد. آن را به فال بد گرفتند.

وقتی مروان از مكّه بیرون رفت، اذان گفت و نزد طلحه و زبیر آمد و به آنان گفت: بر كدام یك از شما به عنوان خلیفه سلام كنم و به نام او برای نماز، اذان سردهم؟

عبد اللَّه بن زبیر گفت: به نام ابو عبد اللَّه (زبیر) و محمّد بن طلحه گفت: به نام ابو محمّد (طلحه).

عایشه، پیغامی برای مروان فرستاد كه: چه می كنی؟ آیا می خواهی در كار ما تفرقه اندازی؟ پسر خواهرم نماز بگزارد.[ از آن پس] عبد اللَّه بن زبیر با آنان نماز می گزارْد تا وارد بصره شد.

از این رو، معاذ بن عبید اللَّه همیشه می گفت: به خدا سوگند، اگر پیروز گردیم، گرفتار بحران می شویم. زبیر، طلحه را با حكومت، تنها نخواهد گذاشت و طلحه، زبیر را با حكومت، تنها نخواهد گذاشت.[8].

2017.الجَمل: وقتی ناكثین [ پس از مسلّط شدن بر بصره] صبح خود را آغاز كردند، مردم نزد آنان گِرد آمدند و مؤذّن مسجد، برای نماز صبحْ اذان گفت. طلحه خواست جهت اقامه نماز به پیش رود كه زبیر، او را كنار زد و خود خواست نماز را با آنان اقامه كند. طلحه او را از این كار بازداشت. آن دو یكدیگر را كنار می زدند تا آن جا كه نزدیك بود خورشید طلوع كند.

مردم بصره فریاد برآوردند: ای صحابیان پیامبر خدا! نسبت به نماز، خدا را، خدا را [ در نظر آورید]! می ترسیم وقت از دست برود.

عایشه گفت: دستور دهید كسی جز آن دو با مردم نماز بگزارد.

یعلی بن منیه گفت: روزی عبد اللَّه بن زبیر نماز اقامه كند و روزی محمّد بن طلحه تا مردم به خلیفه ای كه می پسندند، توافق كنند. سپس فرزند زبیر پیش افتاد و آن روز با مردم، نماز خواند.[9].

ر.ك: ص 110 (آغاز اختلاف).









    1. قصص، آیه 83.
    2. .نهج البلاغة: خطبه 3، معانی الأخبار: 1/361، علل الشرائع: 12/151.
    3. شرح نهج البلاغة: 231/1، بحار الأنوار: 1/6/32.
    4. نهج البلاغة: خطبه 148، بحار الأنوار: 52/80/32.
    5. الإرشاد: 246/1، الكافئة: 19/19، شرح نهج البلاغة: 233/1.
    6. تاریخ الطبری: 453/4، الكامل فی التاریخ: 315/2.
    7. چاهی در مكّه، منسوب به میمون بن خالد حضرمی.
    8. تاریخ الطبری: 454/4، الكامل فی التاریخ: 314/2.
    9. الجمل: 281، تاریخ الیعقوبی: 181/2.نیز، ر.ك: مروج الذهب: 367/2.